تک بیتی های ناب

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

آخرین مطالب

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تک بیتی ناب» ثبت شده است

  

اگرچه هستی پروانه نیست جز دو ورق

ولی چو سوخت کتابی به یادگار گذاشت  

 

نامه به دست نامه بر دیدم و نقش ره شدم       

 این شدم از نوشتنت، آه ز نانوشتنت

 

ار بی خبر آمدیم به کوی تو، دور نیست
فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم



گرچه میدانم نمی‌آید،ولی هردم از شوق
سوی درمی‌آیم و هرسو،نگاهی میکنم



 


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۰ ، ۱۴:۰۳
احسان ....

گریه ها در چشم تر دارم تماشا کردنی

در صدف چندین گهر دارم تماشا کردنی

باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس

باغها در زیر پر دارم تماشا کردنی

نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم

تیغها زیر سپر دارم  تما شا کردنی

گر چه سودایی و مجنونم ولی با کودکان

صحبتی در هر گذر دارم تماشا کردنی

چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد

سرو نازی در نظر دارم تماشا کردنی


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۹ ، ۱۳:۵۹
احسان ....

 

هی فلانی زندگی شاید همین باشد؟


یک فریب ساده و کوچک.


آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد ...


زخم خوردن


آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست


بی گمان باید همین باشد ...



مهدی اخوان ثالث


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۸۹ ، ۰۵:۵۹
احسان ....
                                            شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است

                                         پوشیده است پست و بلند زمین در آب

 

میا بر سر مرا ، روزی که می میرم در وفای تو

که ترسم زنده گردم باز و افتم در بلای تو

 

هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفت

آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد

 

یک بار راه زاهد سپردیم و گم شدیم

بار دگر نباید از این ره گذر کنیم

 

من آن بودم که آسان رفتم اندر دام عشق

آفرین بر فرطِ استادی آن صیاد باد

 

بسکه با خود مهر لیلی طلعتان بردم به خاک

روح مجنون بر سر خاکم زیارت می کند

 

هرکس ببیند حال من، داند که هجران دیده ام

آری، خرابی ظاهر است، آنجا که طوفان بگذرد

 

وقت جان دادن فلاطون این دو حرفم گفت و رفت

حیف دانا مُردن و افسوس نادان زیستن


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۵:۲۹
احسان ....

ریشه نخل کهنسال از جوان افزونتر است

بیشتر دلبستگی باشد به دنیا  پیر را

    *************************************************************

کرده ام موی سیه را، به فراق تو سپید

تا نگویند که بالای سیه، رنگی نیست

 *************************************************************

پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید

هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است

 *************************************************************

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

 *************************************************************

میان عاشق و معشوق رمزی است

چه داند آنکه اشتر می چراند؟

 *************************************************************

زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد


نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت

 

*************************************************************

گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا می کشد


خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها

*************************************************************

نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام


از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم!

*************************************************************

افتادن و برخاستن باده پرستان

در مذهب رندان خرابات نماز است

************************************************************

درس ادیب اگر بود زمزمهّ محبتی


جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

************************************************************

گویا تو برون می روی از سینه وگرنه


جان دادن کس این همه دشوار نباشد!

************************************************************

نالهّ جانسوزم از بس دلنشین افتاده است


هیچ کوهی برنمی گرداند این فریاد را

************************************************************

دو پادشاه به یک مملکت نمی گنجد


در آن دلی که محبت بود فراغت نیست

************************************************************

به راهش سر نهادیم و گذشتیم


نماز رهروان کوتاه باشد!

***********************************************************

سحر ز سجدهء بت باز ماندم از مستی

به عمر خویش گناهی که کرده ام این است!

***********************************************************

من نه آنم که ز رخسار تو بردارم چشم

بلهوس بود کزین باغ گلی چید و گذشت!

***********************************************************

من یک شب از تو دور شدم ، سوختم ز غم

خورشید از فراق تو هر شب چه می کند

***********************************************************

شرح احوال اسیران سر به سر سوز دل است

نامه ما شعله در بال کبوتر می زند

***********************************************************

کارم ز بس گنه به سرافکندگی کشید


نقاش دید رویم و شرمندگی کشید !

***********************************************************

پیش عشق از عقل خود کی لاف دانایی زنم؟


این قَدَرها هم من دیوانه نادان نیستم

***********************************************************

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد


ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم!

***********************************************************

ما به لطفی ز تو یک عمر قناعت داریم


یاد کن یک دم و صد سال فراموشم کن!

***********************************************************


,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۷:۴۶
احسان ....