تک بیتی های ناب

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر ناب» ثبت شده است

آدمی دیوانه چون من یار می خواهد چه کار؟!

این سر بی عقل من دستار می خواهد چه کار؟!

شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام

یوسف بی مشتری بازار میخواهد چه کار؟!

هرکسی در خود فرو رفته ست دستش را نگیر!

کشتی مغروق سکاندار میخواهد چه کار؟!

نقشه هایم یک به یک از دیگری ناکام تر!

این شکست مستمر آمار میخواهد چه کار؟!

در زمان جنگ؛ دشمن زود اشغالش کند -

شهر مرزی جاده ی هموار می خواهد چه کار ؟!

کاش عمر آدمی با مرگ پایان میگرفت

مردن تدریجی ام تکرار می خواهد چه کار؟

بعداز این لطفی ندارد حکمرانی بر دلم!

شهر ویران گشته فرماندار می خواهد چه کار ؟!

 


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۱:۱۴
احسان ....

از صد آدم یک نفر انسان خوبی می شود !

آخرش دوران ما دوران خوبی می شود !

میشود خودکامه کم کم مهربان و دست کم –

شهر ما هم صاحب زندان خوبی می شود !

گر در آمد اشک من از رفتنت دلخور نشو !

دست کم در شهرتان باران خوبی می شود !

چارراهِ  بی چراغ ِ قرمز ِ چشمان تو

-با کمی چرخش در آن-  میدان خوبی می شود !

طول و عرض کوچه تان را بارها سنجیده است

کفش من دارد ریاضیدان خوبی می شود !!!

آخرش روزی پشیمان می شوی از رفتنت

شعر من هم صاحب پایان خوبی می شود !


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۰۴:۲۶
احسان ....

جانا ز فراقت همه شب زار بگریم

بر حال خود و این دل خونبار بگریم

ای کاش بدانی که من از عشق تو مستم

رفتی که من از داغ تو، خمار بگریم

بختم چو شب تار سیاه است و پریشان

در سینه ی پنهان شب تار بگریم

محتاج به دلداری و درمان تو هستم

بیمارم و بی یار و پرستار بگریم

تا کی کنم از درد فراق تو شکایت؟

هر شب ز غمت دائم و بسیار بگریم

عاشق طلب عشق ز معشوق برآرد

من در طلبت خسته و ای یار بگریم

پنهان مکن از من نگه سبز نگاهت

پیداست که من در غم دیدار بگریم

گویند که از عالم خاکی بگسستی

بر سر کنم این خاک و از این کار بگریم


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۰۵:۲۰
احسان ....

بازهم دعوت به طوفان کن مرا،اما بدان
من دلم دریاست،دریا را به دریا میبری
من شبیه ِ یوسفم،راه ِ سقوطم چاه نیست
چون بیاندازی مرا در چاه، بالا میبری


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۱۹
احسان ....

روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید

همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد


مرد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید

مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید


بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ

پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ

 
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد

شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید


روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد

اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد


روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت

آن جگر سوخته ی خسته از این دار برفــــت


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۵:۱۵
احسان ....

خالی تر از همیشه و از رو نمی رویم

از تشنگی پریم و لب جو نمی رویم

 بوی همیشه می دهد هر روزمان ولی

یک شب به میهمانی شب بو نمی رویم

چله نشین عشق مجازی شدیم و بس

گامی فرا تر از خم ابرو نمی رویم

لحظه به لحظه آهوی دل گرگ می شود

حتی بسوی ضامن آهو نمی رویم

صد بار شد که عشق به ما پشت کردو رفت

با این همه هنوز هم از رو نمی رویم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۷:۴۹
احسان ....