تک بیتی های ناب

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

در حال انتقال آرشیو از بلاگفا هستم

آخرین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فریاد خاموش» ثبت شده است

صائب :

دل خوش مشرب ما داشت جوان عالم را

شد جهان پیر، همان روز که ما پیر شدیم

بیدل :

      رنج دنیا، فکر عقبی، داغ حرمان، درد دل    

  یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد

بیدل :

  زاهدا، لاف محبت می‌زنی، هشیار باش

        زخم شمشیر است این، خمیازه محراب نیست

بیدل :

      سعد و نحس دهر، بیدل کی دهد تشویش ما؟  

     همچو طفلان کار ما با شنبه و آدینه نیست

هلالی جغتائی :

شد عمر تمام و، ناتمامیم هنوز      

صدبار بسوختیم و، خامیم هنوز

حکیم قاآنی شیرازی :

      شرمنده از آنیم، که در روز مکافات   

 اندر خور عفو تو، نکردیم گناهی

واعظ قزوینی :

        صد حیف که ما پیر جهاندیده نبودیم    

    روزی که رسیدیم، به ایام جوانی

محمد حسین شهریاری :

    صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را

   ولی من باز پنهانی، ترا هم آرزو کردم

 


,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۴۳
احسان ....

نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم ؟

چو به روی دوست ماند که برافکند نقابی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۴:۵۲
احسان ....


بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار

چه ساده دل بود ابراهیم!!!!!!!


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۱۳
احسان ....

دوزخی تا نبود سوی عبادت نرویم

چه توان کرد که ما عاشق زوریم هنوز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۵۶
احسان ....

اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم

گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۴۳
احسان ....

 شد چشم ما سفید و شب وصل او ندید

تا صبح انتظار کشیدیم و شب نشد


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۴:۳۲
احسان ....

گاهی نمی توان به خدا حرف درد را

با خود نگاه داشت و روز معاد زد

,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۱ ، ۱۳:۱۱
احسان ....

بیدل :

سنگِ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را       هر که چون بیدل طواف گوشه دلها کند


بیدل :

سوختم از برق نیرنگ برهمن زاده‌ای       کز رمیدن وا کند آغوش و گوید رام رام


بیدل :

سیلاب سر شکم همه گر یک مژه بالد       تا خانه خورشید، خطر داشته باشد


شیخ بهائی :

سینه گر خالی ز معشوقی بُوَد       سینه نبْوَد، کهنه صندوقی بُوَد


بهادر یگانه :

سینه‌ی من گور عشق و آرزوها بود و من       زنده بودم روزگاری، در مزار خویشتن


تسلی شیرازی :

شاید که گفتگوی تو باشد، در آن میان       هر قصه‌ای که هست به عالم، شنیدنی‌ست


بیدل :

شب از رویت سخنهای بهار اندوده می‌گفتم       ز گیسو هر که می‌پرسید، مشک سوده می‌گفتم


فرخی یزدی :

شب چو در بستم و، مست از می نابش کردم       ماه اگر حلقه بدر کوفت، جوابش کردم


بیدل :

شب چو شمعم وعده دیدار در آتش نشاند       تا سحر آیینه از خاکسترم گل کرد و ریخت


سعدی :

شب فراق نداند که تا سحر چند است       مگر کسی که به زندان عشق دربند است


بیدل :

شب وصل است، کنون دامن او محکم دار       پاس ناموس ادب وقت دگر خواهی داشت


بیدل :

شبنم در این بهار، دلیل نشاط نیست       صبحی است کز وداع چمن گریه می‌کند


باقر علیشاه :

شد زنده‌ی ابد، به جهان کشته‌ی غمت       جا نداده‌ی تو را، به مسیحا چه احتیاج؟

 


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۰ ، ۱۷:۴۵
احسان ....

  

اگرچه هستی پروانه نیست جز دو ورق

ولی چو سوخت کتابی به یادگار گذاشت  

 

نامه به دست نامه بر دیدم و نقش ره شدم       

 این شدم از نوشتنت، آه ز نانوشتنت

 

ار بی خبر آمدیم به کوی تو، دور نیست
فرصت نیافتیم که خود را خبر کنیم



گرچه میدانم نمی‌آید،ولی هردم از شوق
سوی درمی‌آیم و هرسو،نگاهی میکنم



 


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۰ ، ۱۴:۰۳
احسان ....

من یک شب از تو دور شدم ، سوختم ز غم

خورشید از فراق تو هر شب چه می کند؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۰ ، ۱۶:۲۵
احسان ....

بیدل :

گویند بهشت است همان راحت جاوید       جایی که به داغی نتپد دل، چه مقام است


بیدل :

ما را نمی‌توان یافت بیرون از این دو عبرت       یا ناقص الکمالیم، یا کامل القصوریم


بیدل :

ما و سحر از یک جگر چاک دمیدیم       آهی نکشیدیم که نگرفت جهان را


بیدل :

مپسند که امروز من گمشده فرصت       در کشمکش وعده فردای تو افتم


بیدل :

مرا سنجیدگی ایمن ز تشویش هوس دارد       ز دام بال و پر فارغ چو شاهین ترازویم


بیدل :

مرده را بهر چه می‌پوشند چشم؟ آگاه باش       خاک، خلوتگاه اسرار است و ما نامحرمیم


بیدل :

مردیم و همچنان خم و پیچ هوس به جاست       از سوختن نرفت برون، تاب ریسمان


بیدل :

مرگ می‌خندد به فهم غافل من تا ابد       بی تو گر یک لحظه خود را زنده باور می‌کنم


,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۰ ، ۱۵:۴۹
احسان ....
 

صبح  ماجرای ساده ایست گنجشکها بیخود  شلوغش میکنند


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۰ ، ۱۷:۴۶
احسان ....

حرف مفت نه خریدار دارد، نه ارزش


پس  تو که پوزه بند بر دهان من می زنی


از دست اندیشه من


از نفوذ اندیشه من می ترسی.

{احمد شاملو}


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۶:۰۳
احسان ....

گریه ها در چشم تر دارم تماشا کردنی

در صدف چندین گهر دارم تماشا کردنی

باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس

باغها در زیر پر دارم تماشا کردنی

نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم

تیغها زیر سپر دارم  تما شا کردنی

گر چه سودایی و مجنونم ولی با کودکان

صحبتی در هر گذر دارم تماشا کردنی

چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد

سرو نازی در نظر دارم تماشا کردنی


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۸۹ ، ۱۳:۵۹
احسان ....

 

هی فلانی زندگی شاید همین باشد؟


یک فریب ساده و کوچک.


آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد ...


زخم خوردن


آن هم از دست عزیزی که برایت هیچ کس چون او گرامی نیست


بی گمان باید همین باشد ...



مهدی اخوان ثالث


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۸۹ ، ۰۵:۵۹
احسان ....
                                            شاه و گدا به دیده دریادلان یکی است

                                         پوشیده است پست و بلند زمین در آب

 

میا بر سر مرا ، روزی که می میرم در وفای تو

که ترسم زنده گردم باز و افتم در بلای تو

 

هر سنگ که بر سینه زدم نقش تو بگرفت

آن هم صنمی بهر پرستیدن من شد

 

یک بار راه زاهد سپردیم و گم شدیم

بار دگر نباید از این ره گذر کنیم

 

من آن بودم که آسان رفتم اندر دام عشق

آفرین بر فرطِ استادی آن صیاد باد

 

بسکه با خود مهر لیلی طلعتان بردم به خاک

روح مجنون بر سر خاکم زیارت می کند

 

هرکس ببیند حال من، داند که هجران دیده ام

آری، خرابی ظاهر است، آنجا که طوفان بگذرد

 

وقت جان دادن فلاطون این دو حرفم گفت و رفت

حیف دانا مُردن و افسوس نادان زیستن


,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۵:۲۹
احسان ....

ریشه نخل کهنسال از جوان افزونتر است

بیشتر دلبستگی باشد به دنیا  پیر را

    *************************************************************

کرده ام موی سیه را، به فراق تو سپید

تا نگویند که بالای سیه، رنگی نیست

 *************************************************************

پیری آن نیست که بر سر بزند موی سپید

هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است

 *************************************************************

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

 *************************************************************

میان عاشق و معشوق رمزی است

چه داند آنکه اشتر می چراند؟

 *************************************************************

زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد


نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت

 

*************************************************************

گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا می کشد


خواب یک خواب است و باشد مختلف تعبیرها

*************************************************************

نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام


از حق گذشته ایم و به باطل نمی رسیم!

*************************************************************

افتادن و برخاستن باده پرستان

در مذهب رندان خرابات نماز است

************************************************************

درس ادیب اگر بود زمزمهّ محبتی


جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

************************************************************

گویا تو برون می روی از سینه وگرنه


جان دادن کس این همه دشوار نباشد!

************************************************************

نالهّ جانسوزم از بس دلنشین افتاده است


هیچ کوهی برنمی گرداند این فریاد را

************************************************************

دو پادشاه به یک مملکت نمی گنجد


در آن دلی که محبت بود فراغت نیست

************************************************************

به راهش سر نهادیم و گذشتیم


نماز رهروان کوتاه باشد!

***********************************************************

سحر ز سجدهء بت باز ماندم از مستی

به عمر خویش گناهی که کرده ام این است!

***********************************************************

من نه آنم که ز رخسار تو بردارم چشم

بلهوس بود کزین باغ گلی چید و گذشت!

***********************************************************

من یک شب از تو دور شدم ، سوختم ز غم

خورشید از فراق تو هر شب چه می کند

***********************************************************

شرح احوال اسیران سر به سر سوز دل است

نامه ما شعله در بال کبوتر می زند

***********************************************************

کارم ز بس گنه به سرافکندگی کشید


نقاش دید رویم و شرمندگی کشید !

***********************************************************

پیش عشق از عقل خود کی لاف دانایی زنم؟


این قَدَرها هم من دیوانه نادان نیستم

***********************************************************

رفت حاجی به طواف حرم و باز آمد


ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم!

***********************************************************

ما به لطفی ز تو یک عمر قناعت داریم


یاد کن یک دم و صد سال فراموشم کن!

***********************************************************


,,
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۷:۴۶
احسان ....