شده در هر نفسم شکر دو نعمت واجب
"آه" در هر دمی و بازدمی با من هست
دل خوش مشرب ما داشت جوان عالم را
شد جهان پیر، همان روز که ما پیر شدیم
بیدل :
رنج دنیا، فکر عقبی، داغ حرمان، درد دل
یک نفس هستی به دوشم عالمی را بار کرد
بیدل :
زاهدا، لاف محبت میزنی، هشیار باش
زخم شمشیر است این، خمیازه محراب نیست
بیدل :
سعد و نحس دهر، بیدل کی دهد تشویش ما؟
همچو طفلان کار ما با شنبه و آدینه نیست
هلالی جغتائی :
حکیم قاآنی شیرازی :
شرمنده از آنیم، که در روز مکافات
اندر خور عفو تو، نکردیم گناهی
واعظ قزوینی :
صد حیف که ما پیر جهاندیده نبودیم
روزی که رسیدیم، به ایام جوانی
محمد حسین شهریاری :
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی، ترا هم آرزو کردم
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم ؟
چو به روی دوست ماند که برافکند نقابی
بت ها شکستنی بودند و باورها ماندگار
چه ساده دل بود ابراهیم!!!!!!!
اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم
گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش
شد چشم ما سفید و شب وصل او ندید
تا صبح انتظار کشیدیم و شب نشد
زاهدم برد به مسجد که مرا توبه دهد
توبه کردم که نفهمیده به جایی نروم
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست
..سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
با دوست بگویید که دیگر نکند ناز
ما را هوس ناز کشیدن به جهان نیست
گر زندگی اینست که من می بینم
..عمر ابدی، نصیب دشمن باشد
گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان سرت بگذر و بگذار بمیرم
ز حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم.
در بر آمد یار و ما بیخود شدیم
بخت شد بیدار و ما را خواب برد
شمس الدین فقیر
دامن از دستم کشیدی،گریه تا دامن دوید
دورشوگفتی زپیشم، اشک پیش از من دوید
ناصح تبریزی
طرفه حالی است که عاشق شب هجران دارد
خواب ناکردن و صد خواب پریشان دیدن
صبوری
یک خنده چو گل نامزدم ساخته بودند
چیدند مرا غنچه و آن هم زمیان رفت
زمانای اردستانی
جان رفت و عمری است که در انتظار تو
دزدیده ام به دل نفس واپسین خویش
امینی تربتی
دردمند از کوچه ی دلدار می آییم ما
آه کز دارالشفا بیمار می آییم ما!
واقف هندی