این دل اگر کم است بگو سر بیاورم
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم " دوست دارمت "
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم.
یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم
خیلی خلاصه عرض کنم " دوست دارمت "
دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم.
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد.
گفتم :"آه از دل دیوانه ی حافظ،بی تو"
به جودِ خود نِگَه کن و بُخلِ مرا مبین
حاتم نظر به کاسه ی سائل نمی کند...
هر طرف رو می کنم محرابی از ابروی توست
رو بگردانی نمازِ خلق باطل می شود
تا ابد کشته ی چشمان تواَم، حرفی نیست
گرچه این هم شده دیگر سخنی تکراری
در فراق دوستان ، آخر ز ما چیزی نماندهر که رفت از هستی ما، پارهای با خویش برد